برنامه نویسی
سلول خورشیدی
1390-02-03
میانگین امتیازات: 4.83/5 (تعداد:6)


1- مسئله انرژي

دسترسي اقتصادي و پايا بودن منابع انرژي، دو مسأله حياتي براي پايدار ماندن زندگي بشر هستند. در ‏سال 2006، 87% کل مصرف انرژي جهان از سوزاندن سوخت هايي مانند نفت، گاز طبيعي و ذغال سنگ ‏تأمين شده است (شکل 1).‏ ‏ متأسفانه شواهد بسياري توليد منواکسيد کربن از سوزاندن سوخت هاي ‏فسيلي را اثبات مي کنند؛ انتشار منو اکسيد کربن، تغييرات جهاني آب و هوا و عواقب فجیعی به دنبال ‏خواهد داشت. اگرچه اقتصاد جهاني ما بر اساس سوختهاي فسيلي ساخته شده است ولي اين واضح است ‏که اين منابع پايدار نيستند و ما بايد وابستگي خود را به آنها کاهش دهيم و آنها را با منابع انرژي تجدید ‏پذير جايگزين نماييم.‏ ‏ البته اين يک چالش عظيم است زيرا ما در سال 2006، تقريبا 450 کادريليون بي ‏تي يو ‏ استفاده کرديم و بر اين اساس، در سال 2040، ما به دو برابر اين مقدار، حدود 900 کادريليون بي ‏تي يو نياز خواهيم داشت ؛ مصرف سالانه 900 کادريليون با توان متوسط 30 تراوات ، مطابقت خواهد ‏داشت.ا ‏


شکل 1- کاهش مصرف انرژی جهان بسته به منبع درسال 2006 (برحسب ترا وات)

30 تراوات چقدر بزرگ است؟ اگر ما تصميم بگيريم تا نصف اين مقدار انرژي (15 تراوات) را با انرژي ‏هسته اي عرضه کنيم، ما بايد هر روز براي هر 41 سال يک نيروگاه هسته اي با سايز متوسط 1000 ‏مگاوات بسازيم.‏ ‏ با برآورد پتانسيل انرژي ساير منابع تجديد پذير انرژي مانند باد، اتانول، هيدروژن و زمين ‏گرمايي، به همان نتيجه مي رسيم که مقدار مصرف انرژي بشر در مقايسه با آنچه از هر يک منابع ‏تجديدپذير حاصل مي شود، بسيار بيشتر است؛ البته اين مسأله در مورد نور خورشيد مستقيم، مستثني ‏است. اين گفته به اين منظور نمي باشد که انرژي بدست آمده از باد، هسته اي، هيدروژن و اتانول يک ‏قسمتي از ترکيب انرژي آينده نيستند، در واقع حتما شامل مي شوند. هرچند اگر ما بخواهيم يک خلأ در ‏مسأله ايجاد کنيم، ما بايد بدانيم چگونه نور خورشيد را به انرژي الکتريکي تبديل کنيم و/ يا با استفاده از ‏تکنولوژي هاي ارزان و پر بازده، زيرا خورشيد مي تواند در کمتر ازيک ساعت همه انرژي که ما در سال ‏‏2006 استفاده کرديم را عرضه کند. در واقع، اگر از انرژي خورشيدي در بخشي از بیابان ‏Sahara‏ به ‏مسافت 130000 مايل مربع ‏ (4 درصد کل صحرا) استفاده کنيم و نيز بازده سلول هاي خورشيدي و ‏باتری به ترتيب 15 و 50 درصد باشد، به ميزان 15 تراوات توليد خواهد نمود. يک مزرعه خورشيدي به ‏مساحت 10000 مايل مربع در جنوب غربي صحرا مي تواند کل انرژي الکتريکي مصرف شده در سال ‏‏2006 در آمريکا را عرضه کند.‏

2- پیشرفت های علمی سلول خورشیدی

فناوری تولید انبوه سلول خورشیدی با بازده 15% وجود دارد. در واقع در 3 دهه گذشته انواع مختلف ‏سلول خورشیدی توسعه یافتند که بعضی از آنها بازدهی نزدیک 40% دارند. به عنوان نمونه شکل 2 تکامل ‏رکورد بازده آزمایشگاه های مطرح و پیشرو در زمینه فناوری فتوولتائیک (‏PV‏) نشان می دهد.‏ ‏ البته ‏مدولهای بزرگ صنعتی که از هریک از این سلول های خورشیدی ساخته می شوند، بازدهی بین 50-70% ‏آنچه در آزمایشگاه بدست می آید (شکل 2) ارائه می کنند. به عنوان مثال سیستم ‏PV‏ بر پایه سیلیکون ‏کریستالی 13-17% بازده خواهد داشت اگرچه سلول های خورشیدی از این دست که در آزمایشگاه ‏ساخته می شوند بازدهی بالای 24% دارند. تا کنون گزارشها مقالات مروری بسیار زیاد و با کیفیت برای ‏جمعبندی نتایج توسعه و تحقیق در زمینه تبدیل انرژی خورشیدی به الکتریکی نوشته شده است.‏ ‏ با ‏این وجود مروری بر پیشرفت های اخیر، مشکلات و اینکه چگونه نانوفناوری می تواند در حل مشکلات ‏موجود کمک کند، سود مند خواهد بود.‏
مسئله کلیدی همه فناوری های ‏PV‏ موجود هزینه زیاد آنهاست که با توجه به عمر مفید سلول های ‏خورشیدی، قیمت تولید برق آن به نسبت 10 به 3 (و گاهی بیشتر) بیش از قیمت بازار خواهد بود. به ‏عنوان مثال ادوات چند اتصال (‏multijunction‏) که بازده آنها در بالاترین قسمت شکل 2 قرار دارد تنها در ‏مواردی استفاده می شود بازده بالا نیاز است و قیمت اهمیتی ندارد مثل ماهواره ها. در این ادوات چندین ‏لایه نازک از نیمه هادی های مختلف روی هم چیده می شوند تا حد نهایی بازده تئوری نسبت به سلول ‏خورشیدی که از یک نیمه هادی ساخته می شود بالاتر باشد. تولید انبوه آنها گران قیمت است و به همین ‏دلیل قیمت برق تولید شده با این سلول ها بسیار گران تر از آن خواهد بود که با قیمت برق خانگی بازار ‏جهانی رقابت کند. در واقع تکنولوژی های قدیمی که در پایین این نمودار قرار دارند از لحاظ تولید انبوه ‏مشکلی ندارند اما چون از لحاظ بازده مقرون به صرفه نیستند در بازار جایگاه چندانی ندارند.‏
سلولهای خورشیدی که در وسط شکل 2 قرار دارند شامل آندسته فناوریهایی است که رقابت هزینه ‏ساخت، اعتبار و بازده در آنها بیش از سایر موارد منطقی است. تا کنون 70% بازار به سیلیکون پلی ‏کریستال و 15% به سیلیکون آمورف اختصاص یافته و عمده باقیمانده از آن ‏CdTe‏ و ‏CIGS‏ است.‏


شکل 2-تغییر رکورد بالاترین بازده انواع سلول خورشیدی در آزمایشگاه های مختلف

قیمت سیستم فتوولتاییک به صورت ‏‎ $/Wp‏ یعنی دلار به ازی یک وات تولیدی از سیستم فتوولتاییک، ‏عاملی است که هزینه سرمایه گذاری سیستم را به قیمت الکتریسیته ‏‎ $/kWphr‏ تبدیل می کند. هزینه ‏تولید سیستم و سود نهایی، دو فاکتور برای تعیین این قیمت هستند. در حال حاضر، بازارهای رقابتی- ‏تجاری سیستم های فتوولتاییک (آنهایی که بر اساس کریستال سیلیسیوم هستند) در حدود ‏‎6-8 $/Wp‏ ‏می فروشند. تقریباً نصفی از این هزینه ‏‎3-4 $/Wp‏ هزینه مدول (واحد) فتوولتاییک است. بهره وری و هزینه ‏ساخت مستقیم مدول فتوولتاییک (‏‎$/m2‎‏) تعیین کننده هزینه به صورت ‏‎$/Wp‏ می باشد.‏
برای مثال، دو مدول در نظر بگیرید، اولی با بازده 10% و هزینه ساخت ‏‎ 100 $/m2‎‏ و دومی با بازده 15% و ‏هزینه ساخت ‏‎150 $/m2‎‏. این دو تقریبا هزینه های یکسانی به صورت ‏‎$/Wp‏ دارند، اگرچه ممکن است، ‏سیستم با بازده کمتر، هزینه نصب کمی بیشتر داشته باشد. با این وجود این واضح است که هم هزینه و ‏هم بهره وری دو فاکتور مهم هستند.‏

اگر فتوولتاییک بخواهد با انرژی الکتریکی بدست آمده از ذغال و گاز طبیعی رقابت کند باید قیمت مدول ‏کمتر از ‏‎1 $/Wp‏ باشد و ترجیحا ‏‎0.33 $/Wp‏ باشد (هدف قرار داده شده در سازمان انرژی آمریکا). این ‏منطقی است تا بپرسیم، آیا این هدف از طریق کاهش هزینه ها با تکنولوژی های موجود دست یافتنی ‏است یا خیر.‏
بهترین پروژه های ما بر پایه شکل 3 هستند؛ که محورعمودی قیمت مدول فتوولتاییک تاریخی (قدیمی) و ‏محور افقی، تولید بر حسب وات است. این شکل نشان می دهد که قیمت مدول فتوولتاییک حدود 20% ‏برای هر دو برابر کردن تولید، کاهش می یابد. به این شکل اصطلاحاً "80% منحنی یادگیری" گفته می ‏شود. ‏
با فرض نرخ رشد ثابت 25% در هر سال و اینکه منحنی یادگیری همان شکل 3 باشد، ‏‎1 $/Wp‏ و ‏‎0.33 ‎‎$/Wp‏ با بهبودها و کاهش هزینه ها در تکنولوژی های موجود، در سال های به ترتیب 2018 و 2033 ‏دست یافتنی هستند.‏
حدود سال 2033، ستون فتوولتاییک در شکل 1، 4/2 تراوات می شود، تقریبا 10 درصد کل مصرف ‏تخمین زده جهان می شود. این یک سناریو خوشبینانه است برای تکنولوژی های موجود، قیمت مدول ‏فتوولتاییک بین ‏‎1-1.5 $/Wp ‎‏ خواهد بود. واضح است که برای رسیدن به این اهداف تحقیقات و کشفیات ‏جدید کرد. یک ایده این است اختراعات و کشفیات این حیطه نانو تکنولوژی را در بر دارد.‏

3- مبانی فتوولتائیک

3-1- تبدیل انرژی خورشیدی به الکتریکی

پیش از اینکه به خواص ممتاز نانوساختارها در فتوولتائیک پرداخته شود بایستی بدانیم چه چیزی نیاز ‏است تا انرژی نور را به بارهای الکتریکی تبدیل کنیم.‏ ‏ ساده ترین طراحی سلول خورشیدیکه در شکل ‏‏4-‏a‏ آمده اتصال دو ماده ‏A‏ و ‏B‏ است که حداقل یکی از آنها بایستی نور خورشیدی را جذب کرده و ‏بارهای منفی و مثبت تولید کند. این بارها از هم جدا شده و بسوی دو الکترود پیش می روند. بطور ‏معمول هردو ماده ‏A‏ و ‏B‏ از سیلکون تشکیل شده اند اما آلایش متفاوتی دارند تا به اصطلاح اتصال ‏p-n‏ ‏تشکیل شود. یکسو (سمت ‏A‏) با اتم ناخالصی مثلاً فسفر آلوده شده که الکترون آزاد به سیلیکون وارد می ‏کند (برای نوع ‏n‏) در حالیکه سوی دیگر (‏B‏) با اتم ناخالصی مثل برم که بار مثبت آزاد وارد می کند (برای ‏نوع ‏p‏) که در فیزیک حالت جامد از این بار مثبت به عنوان حفره یاد می شود. این بارها حامل جریان ‏الکتریکی این ادوات هستند و همچنین در فصل مشترک اتصال ‏p-n‏ میدان الکتریکی ایجاد می کنند. ‏زمانی که فوتونهای نور خورشید به فصل مشترک می رسند الکترون حفره ایجاد می کنند و میدان ‏الکتریکی یاد شده بارها را جدا کرده و نور را به الکتریسیته تبدیل می کند. در حقیقت به استثنای تعداد ‏محدودی از طرحهای سلول خورشیدی در گروه فتوولتائیک، سایر سلول های خورشیدی نمودار 2 بر ‏مبنای اتصال ‏p-n‏ طراحی شده اند. البته در بسیاری از نیمه هادیهای غیر از سیلیکون و همچنین چند ‏اتصال بجای تک اتصال بهره می برند.‏


شکل 4- نمایش مفهومی 2 نوع سلول خورشیدی ساده


اگر در ساخت یک سلول خورشیدی از یک ماده نیمه هادی استفاده شود، مثلاً سیلیکون، در این صورت ‏یک حد نهایی برای بازده وجود خواهد داشت که برای این سلول دست یافتنی است. این محدودیت به ‏Shockley-Queisser‏ مشهور است و برای سیلیکون حدوداً 30% می باشد.‏ ‏ سایر نیمه هادیهای مناسب ‏سلول خورشیدی نیز حد نهایی چندان متفاوتی از سلیکون ندارند. این در حالی است که بهترین بازده ‏بدست آمده از سلول سیلیکون کریستالی در آزمایشگاه نزدیک به این حد یعنی 24% است. اگرچه بازده ‏مدول انواع صنعتی از نصف این حد یعنی 15% تجاوز نمی کند. اگرچه انتظار می رود سلول های صنعتی ‏این گاف را کاهش دهند اما شرایط کاری مدولهای صنعتی از شرایط ایده آل که ‏Shockley-Queisser‏ ‏برای محاسبه حد نهایی در نظر گرفتند فاصله بسیار داشته و به نظر نمی رسد سلولهای خورشیدی واقعی ‏بر مبنای فناوری سیلیکون به این حد برسند. طبیعتاً بحث اخیر راجع به سلولهای چند اتصال و سایر انواع ‏که حد نهایی بازده بالاتری دارند صادق نخواهد بود.‏
روش دیگری که برای ساخت سلولهای خورشیدی به کار می رود این است که بین ‏A‏ و ‏B‏ ماده جدیدی ‏همچون ‏C‏ وارد کنیم که این ساختار در شکل 4-‏b‏ آمده. در این مورد ماده ‏C‏ نور را جذب کرده و ‏الکترون-حفره ایجاد می کند. در ادامه الکترون- حفره تحویل ‏A‏ و ‏B‏ می شوند و سپس به الکترود فلزی ‏منتقل شده تا جریان الکتریکی ایجاد کنند. در هردو طراحی شکل 4 دو مرحله کلیدی وجود دارد که بازده ‏تبدیل نور خورشید به الکتریسیته را تعیین می کند. در مرحله اول باید میزان زیادی ماده کافی موجود ‏باشد تا بخش مشخصی از فوتون های خورشیدی جذب شود. در دومین مرحله، پس تولید انبوه الکترون- ‏حفره همه آنها باید جدا شده و به دو سوی سلول حرکت کنند بدون اینکه هیچ باری از دست برود. ‏الکترون و حفره قادرند یکدیگر را خنثی کنند و در این صورت انرژی خورشیدی جذب شده برای تولید ‏آنها به گرم شدن سلول خورشیدی منجر می شود بدون اینکه جریان الکتریکی ایجاد کند. این فرایند به ‏باز ترکیب شناخته می شود بایستی کاسته شود تا بیشینه جریان تولید شود. واضح است که باز ترکیب در ‏ساختار های بدون عیب در حالت کمینه قرار دارد لذا مواد سلولهای خورشیدی با بالاترین بازده در دمای ‏بالا و محیط پاکیزه ساخته می شوند تا ترکیبات کریستالین و بدون عیب حاصل شود که در این صورت ‏هزینه ساخت افزایش پیدا می کند.‏

3-2- محدودیت ‏Shockley-Queisser‏ حد بازده تئوری

در یک نیمه هادی که درحالت بالک قرار دارد الکترونها و حفره ها ترازهایی را اختیار می کنندکه این ‏ترازها تمایل دارند به هم فشرده و نوارهای مجاز و گاف تشکیل دهند. گاف بین نوارهای انرژی گاف انرژی ‏نامیده می شود و با ‏Eg‏ نمایش داده می شود. نوار انرژی بالاتر نوار هدایت و نوار پایینی نوار ظرفیت ماده ‏بالک هستند (شکل 5). از آنجایی که هیچ تراز انرژی در گاف قرار ندارد الکترون- حفره نمی توانند انرژی ‏متناظر با نواحی درون گاف داشته باشند لذا به گاف انرژی نوار ممنوعه نیز گفته می شود. بنابراین زمانی ‏که نور به یک نیمه هادی می تابد تنها فوتون هایی که انرژیهای بیش از گاف دارند قادر خواهند بود که ‏الکترونها را از نوار ظرفیت به نوار هدایت بالا ببرند مانند فوتونهای 2 و3 در شکل 5. این پدیده پیامدهای ‏جدی بر روی عملکرد سلولهای خورشیدی خواهد داشت زیرا نشان می دهد تنها بخشی از فوتونهای تابیده ‏شده توسط سلول جذب خواهد شد و فوتونهایی با انرژی کمتر از گاف تلف خواهند شد مثل فوتون 1 در ‏شکل 5. ‏


شکل 5- شمای ساختار الکترونی یک نیمه هادی شامل نوارها و گاف انرژی

اتلاف انرژی از طریق گاف یکی از دلایل محدودیت ‏Shockley-Queisser‏ می باشد و در نتیجه مثلاً بازده ‏سلول سیلیکون بجای 100% حدود 30% است. اگر انرژی فوتون بیش از گاف انرژی باشد، مانند فوتون 3 ‏در شکل 5، قادر است الکترون را به نوار هدایت بالا ببرد اما این الکترون تمایل دارد به سرعت به پایین ‏نوار هدایت آمده کم ترین انرژی را اختیار کند لذا انرژی اضافی خود را از دست می دهد. این انرژی در ‏واقع تلف نمی شود بلکه بصورت فونون ظاهر شده منجر به گرم شدن سیستم خواهد شد و گم شدن در ‏اینجا به معنی دور شدن از هدف یعنی بصورت جریان از سلول خورشیدی دریافت نمی شود. بنا براین ‏پدیده که ما آنرا تابش فونون می نامیم دیگر نمی توان در سلول خورشیدی از نیمه هادیهایی که گاف ‏باریک دارند استفاده کنیم تا بتوان بخش گسترده ای از نور را جذب کرد زیرا اگر تمامی نور را هم جذب ‏کنیم بخش زیادی از آن به شکل حرارت تلف می شود و به الکریسیته تبدیل نمی شود. رقابت این دو ‏پدیده یعنی عدم جذب و تابش فونونی حد نهایی ‏Shockley-Queisser‏ را تعیین می کند.‏

‏3-3- انواع سلول خورشید

مواد متفاوت در سلول های خورشیدی بازده مختلفی از خود نشان می دهند و هزینه های نابرابری دارند. ‏به علاوه برای استفاده از خواص متفاوت مواد هندسه سلول خورشیدی هم تفاوت خواهد داشت اما همه ‏آنها باید قابلیت جذب بخشی از طیف نور مرئی را دارا هستند. بعضی از آنها طوری طراحی شده اند که ‏طول موج های نور خورشیدی که به زمین می رسد با کارایی مناسب تبدیل می کنند و بعضی دیگر ‏اساساً برای جذب نور در حوالی اتمسفر زمین بهینه شده اند مثل سلول های خورشیدی ماهواره ها.‏
موادی که امروزه برای سلول های خورشیدی فتوولتائیک استفاده می شوند عبارتند از: تک کریستال ‏سیلیکون، پلی کریستال سیلیکون، سیلیکون آمورف، کادمیم تلوراید (‏CdTe‏) و مس ایندیم سلناید ‏‏(‏CIS‏).‏ ‏ ‏
اغلب سلول های خورشیدی موجود حال حاضر از مواد بالک ساخته می شوند که به شکل ویفری با ‏ضخامت‎ ‎بین 180-240 میکرومتر برش داده می شوند. سایر سلول ها خورشیدی همچون لایه های نازک، ‏رنگ های آلی و پلیمرهای آلی روی یک زیرلایه نگهدارنده لایه نشانی می شوند. گروه سومی هم وجود ‏دارد که از نانو کریستالها ساخته شده و از نقاط کوانتمی (نانوذراتی که محدودیت کوانتمی دارند) بهره می ‏برد. در این میان تنها ماده ای در تمامی حالات و بالک و نانوساختار بررسی شده سیلیکون است.‏

‏3-3-1- سیلیکون کریستالی

مرسوم ترین ماده بالک برای سلول خورشیدی سیلیکون کریستالی است که به سیلیکون نوع خورشیدی ‏هم مشهور است. سیلیکون بالک بر اساس کریستال و اندازه آن به چند گروه تقسیم می شود.‏

‏3-3-1-1- سیلیکون تک کریستال (‏CSi‏)‏

معمولاً با فرایند ‏Czochralski‏ ساخته می شود و شمش سیلندر شکل بعد از دو مرحله برشکاری به شکل ‏مربع در خواهد آمد لذا دور ریز زیادی دارد و همه اینها باعث افزایش قیمت آن می شود.‏


شکل 6- سلول تک کریستال سیلیکون

3-3-1-1- سیلیکون پلی کریستال (‏polySi‏)‏

این نوع سیلیکون با ریخته گری سیلیکون در یک غالب چهار گوش حاصل می شود و با دقت سرد و ‏منجمد می شود. اگر چه تولید آن از تک کریستال ارزانتر است اما بازده پایینتری دارد.‏


شکل 7-سلول سیلیکون پلی کریستال

3-3-2- لایه نازک

این دسته از سلول ها از لایه نشانی یک یا چند لایه نازک روی زیر لایه حاصل می شود. دامنه ضخامتهای ‏لایه نازک از چند نانومتر تا چند 10 میکرومتر متغیر است. فناوری لایه نازک چون می تواند میزان مواد ‏مورد استفاده جهت ساخت سلول خورشیدی را کاهش دهد مورد توجه قرار گرفته است. ‏

‏3-3-2-1- سیلیکون لایه نازک

‏معمولاً آنرا به روش ‏CVD‏ پلاسمایی (‏PECVD‏) از سیلان و هیدروژن تهیه می کنند و با کنترل پارمترها ‏می توان لایه نازک آمورف (‏ASi‏)، نانوکریستالی (‏NCSi‏) و یا پلی کریستال بدست آورد. ‏
سیلیکون پلی کریستال که به این شیوه تولید می شود ارزانتر از تک کریستال خواهد بود اما این کاهش ‏قیمت به پایین آمدن بازده نیز منجر می شود. سلول های سیلیکون لایه نازک طرفدار بیشتری نسبت به ‏سایر انواع سیلیکون دارند زیرا قیمت، انعطاف و وزن مناسبی دارند.‏
ساختار آمورف سیلیکون از ساختار کریستالی آن گاف انرژی بزرگتری دارد یعنی تمایل دارد بجای بخش ‏مادون قرمز نور بخش مرئی آنرا جذب نماید. سیلیکون نانوکریستالی گافی مشابه سیلیکون کریستالی دارد ‏و معمولاً با کنترل فرایند می توان لایه نازکی آمورف حاوی نانوکریستال ایجاد کرد. این لایه نازک که ‏tandem cell‏ نامیده می شود بخش بیشتری از نور خورشید را جذب می کند یعنی فاز آمورف قسمت ‏مرئی نور و فاز نانوکریستالی قسمت مادون قرمز نور را جذب می کند.‏
بطور کلی لایه نازک سیلیکون قابلیت بهینه سازی داشته و تحقیقات زیادی را به خود اختصاص داده. ‏تکنیک ها علملیات حرارتی نیز می تواند خواص آنها بهبود بدهد و بازده سلول نهایی را افزایش دهد.‏

‏3-3-2-2- مس (ایندیم گالیم) سلناید (‏CIS/CIGS‏)‏

مس ایندیم گالیم سلناید (‏CIxG1-xS2‎‏) نوعی نیمه هادی ‏I-III-VI2‎‏ با گاف مستقیم است (کمینه نوار ‏هدایت کاملاً مقابل بیشینه نوار ظرفیت قرار گرفته مانند سیلیکون) که در حقیقت محلول جامد مس ‏ایندیم سلناید (‏CIS‏) و مس گالیم سلناید (‏CGS‏) است. در بین سلول های خورشیدی لایه نازک بیشترین ‏بازده (20%) را داراست.‏ ‏ در گذشته به روش تبخیر همزمان و اسپاترینگ ساخته می شد اما امروزه به ‏روش شیمیایی تر و بدون نیاز به خلاء در ‏IBM‏ و ‏Nanosolar‏ ساخته می شود و این یعنی به لحاظ هزینه ‏هم بزودی به ارزانترین سلول خورشیدی تبدیل می شود.‏


شکل 8- سطح مقطع سلول خورشیدی ‏CIGS‏ بصورت شماتیک (راست) و تصویر ‏SEM‏ (چپ)‏

3-3-2-3- کادمیم تلوراید (‏CdTe‏)

‏در یک سلول خورشیدی کادمیم تلوراید از لایه نازک ‏CdTe، یک نیمه هادی، جهت تبدیل نور به ‏الکتریسته استفاده می شود. سلول خورشیدی ‏CdTe‏ تنها سلولی است که در ارزانی رکورد سیلیکون ‏کریستالی را می شکند بويژه در سیستم های چند کیلوواتی.‏ ‏ دلیل ارزانی این است که در یک متر مربع ‏از این سلول خورشیدی مقدار کادمیم به کار رفته کمتر از یک باتری نیکل کادمیوم است.‏


شکل 9- سطح مقطع سلول خورشیدی لایه نازک ‏CdTe

کادمیوم موجود در این سلولها در صورت رها شدن سمی خواهد بود اگرچه در عملکرد معمولی آن چنین ‏امکانی وجود ندارد.‏

‏3-3-2-4- گالیم آرسناید اتصال چندگانه (‏MJGaAs‏)‏

تفاوت اصلی این سلول با تک کریستال سیلیکون در این است که بجای یک اتصال ‏p-n‏ چندیدن اتصال در ‏آن وجود دارد. مثلاً در سلول سه اتصال از سه نیمه هادی ‏GaAs، ‏Ge‏ و ‏GaInP2‎‏ بهره می برند و هر یک از ‏این نیمه هادی هادی گاف مخصوص به خود را داراست و هریک بخشی از طیف نور را جذب کرده بازده ‏به شدت افزایش پیدا می کند.‏ ‏ رکورد بشترین بازده (42.3%) به سه اتصال متافورمیک اختصاص دارد که ‏کاوشگر مریخ در حال حاضر از آن بهره می برد.‏ ‏ سلول چند اتصال با بازده بالا در حقیقت برای مصارف ‏خاص مثل ماهوره توسعه یافتند، اما امروزه ساخت آنها کم هزینه تر شده است.‏
معمولا این سلول به شیوه لایه نشانی شیمیایی از فاز بخار ارگانومتالیک (‏MOCVD‏) ساخته می شوند اما ‏امروزه شیوه ‏MBE‏ مورد توجه قرار گرفته زیرا کیفیت کریستال بدست آمد قابل قبول و تولید انبوه امکان ‏پذیر است.‏‎


شکل 10- ‏a‏) سطح مقطع سلول خورشیدی گالیم آرسناید اتصال چندگانه و نمایش سلولهای بالایی، میانی ‏و پایینی ‏b‏) طیف جذبی سه سلول بالایی، میانی و پایینی در مقایسه با طیف دریافتی از تست استاندارد ‏AM 1.5‎‏.17‏

3-3-2-5- مخلوط آلی/ پلیمر

سلول های خورشیدی آلی نسبتاً فناوری جدیدی هستند که درحال حاضر مراحل اولیه خود را طی می ‏کنند. این سلول ها از یک محلول قابل اعمال هستند و بایک فرایند ساده چاپ که امکان تولید انبوه و ‏ارزان آنها را مقدور می کند. با توجه به اینکه این سلول در ردیف سلول های مبتنی بر نانوساختار قرار می ‏گیرد در ادامه خواهد آمد فعلاً از آن اغماض می کنیم.‏


‏3-3-2-6- رنگ جاذب نور

سلول های خورشیدی حساس شده با رنگ (‏DSSC‏) از مواد ارزان تهیه می شوند و برای ساخت آنها ‏نیازی به تجهیزات دقیق نیست بنابراین می توان آنها را در هرجایی مثل کاردستی ساخت. از آنجا در ‏بخش های بعدی کاملاً بحث خواهد شد در اینجا فقط به همین مقدار اکتفا می کنیم.‏


شکل 11- شمایی از سلول خورشیدی حساس شده با رنگ

3-3-3- سلول های خورشیدی نقطه کوانتمی (‏QDSC‏)‏

سلول های خورشیدی نقطه کوانتمی این پتانسیل را دارند که بیشنه امکان پذیر بازده را 66% افزایش ‏دهند. با به خدمت گرفتن بارهای تولید گرم می توانند ولتاژ بالاتر یا جریان بالاتری تولید کنند. ‏
همانطور که در بخش 3-2 آمد یکی از عواملی که بازده سلولهای خورشیدی را محدود می کند هدر رفتن ‏بخشی از انرژی فوتونی است که بیش از اندازه گاف انرژی دارد. الکترون برای تهییج از نوار ظرفیت به نوار ‏هدایت تنها به اندازه گاف انرژی لازم دارد حال اگر فوتونی که الکترون را تهییج می کند بیش از گاف ‏انرژی داشته باشد مابقی آن تلف می شود.‏
برای حل مشکل یک روش استفاده از اتصال چند گانه است که در بخش 3-3-2-4 آمد. اما روش دیگر ‏استفاده از حامل های گرم (الکترون و حفره ریلکس نشده) است پیش از آنکه در لبه نوار ریلکس شده و ‏فونون تابش کنند.‏ ‏ دو روش اساسی برای استفاده از حاملهای گرم و بهبود دادن تبدیل فوتون وجود دارد. ‏یک روش تولید فتوولتاژ بهبود یافته است و راه دیگر فتو جریان بهبود یافته تولید می کند. ساختارهایی ‏که چنین خواصی ارائه می کنند در بخش 5 مطرح خواهند شد.‏

4- مزایای مواد نانوساختار

در این بخش به ارتباط بین فتوولتائیک و مواد نانوساختار پرداخته می شود. نیمی از یافته هایی که در در ‏نمودار 2 آمده از مواد نانوساختار بهره می گیرند. توجه کنید که در نیمه دیگر نیز از لایه نازک بهره ‏برداری شده که با اندکی اغماض می توان آنها را نیز در شمار نانوساختارها به حساب آورد. ‏
مشابه شکل 4، ایده اصلی این است که در فصل مشترک دو نوع نیمه هادی با استفاده از جذب انرژی ‏خورشیدی، الکترون- حفره ایجاد شود و با جدا کردن آنها جریان ایجاد کرد. انتخاب نیمه هادیهای مناسب ‏طوریکه بیشترین الکترون- حفره را تولید کنند و بارها را بدون ترکیب مجدد به الکترود هدایت کنند ‏چالش پیشروی سلول های خورشیدی است. مواد نانو ساختار همچون نانوذرات و نانوسیم ها خواص ‏ممتازی دارند که در ادوات فتوولتائیک می توان از آنها بهره گرفت.‏

‏4-1- سطح زیاد

اول اینکه سیستمهای نانو نسبت سطح به حجم بسیار زیادی را مهیا می کنند که آنها را قادر می سازد ‏فصل مشترک بسیار بزرگی بین ‏A‏ و ‏B‏ و یا ‏C‏ (شکل 4) در حجم بسیار کم ایجاد کنند. این مزیت یعنی ‏افزایش چگالی فصل مشترک باعث افزایش سطح جاذب نور می شود و به نوبه خود کارایی را افزایش می ‏دهد. توجه کنید که دراینجا اگر از فیلمی با ضخامت نانومتری استفاده کنیم به لحاظ سطح مشترک ‏مزیتی نخواهد داشت لذا در ابتدای مبحث آنها را متمایز کردیم. ‏
سطح یا فصل مشترک بسیار زیادی که نانوساختارها مهیا می کنند علاوه بر جذب نور در جدایش بار ‏‏(الکترون-حفره) نیز تاثیر بسزایی دارد. اگر تغییراتی در طراحی شکل 4-‏b‏ در نظر بگیریم به این صورت ‏که ماده ‏A‏ از نانوذراتی تشکیل شده باشد که سطح آن با ماده ‏C‏ پوشش داده شده و فواصل بین آنها با ‏ماده ‏B‏ پر شده باشد شکل 12-‏b‏ حاصل می شود. در این صورت فصل مشترک بین آنها بسته به اندازه ‏نانوذرات 100 تا 1000 برابر نسبت به حالتی آنها با فصل مشترک صاف لایه نشانی شوند افزایش می یابد. ‏بدین ترتیب جذب نور افزایش می یابد زیرا نور از ماده ‏C‏ بیشتری عبور کرده و احتمال جذب نور افزایش ‏پیدا می کند. جدایش الکترون-حفره نیز در این طرح بهبود می یابد زیرا زمانی که بار به ‏A‏ و ‏B‏ منتقل ‏می شود زمان زیادی طول می کشد تا یکدیگر را بیابند و احتمال ترکیب کاهش می یابد.‏


شکل 12-نمایش دو گونه سلول خورشیدی نانو ساختار

به عنوان مثال دوم به طراحی نشان داده شده در شکل 12-‏a‏ توجه کنید که در حقیقت حالت نانوساختار ‏شکل 4-‏a‏ می باشد یعنی نانوسیم های ماده ‏A‏ در ماده ‏B‏ فرو رفته اند. علاوه بر سطح مشترک بسیار زیاد ‏این طراحی، الکترون- حفره حاصل از جذب فوتون مسیر کوتاهی طی می کنند تا مثلاً از به ماده ‏A‏ به ‏B‏ ‏برسند یا بلعکس که این امر به نوبه خود احتمال ترکیب مجدد الکترون-حفره را کاهش می دهد.‏

‏4-2- محدودیت کوانتمی

دومین مزیت مواد نانوساختار محدودیت کوانتمی است که خواص اپتیکی و الکترونیکی ممتازی در آنها ‏پدید می آورد و با حالت بالک تفاوت زیادی دارد. در ادامه به مزایای نانومواد پرداخته می شود اما بطور ‏خلاصه در این دسته از مواد موانعی همچون محدودیت ‏Shockley-Queisser‏ مشکل ساز نخواهند بود.‏
استفاده از نانوساختارها به ما این امکان را می دهد تا خواص اپتیکی آنها را با کمک اندازه کنترل کرد. ‏زمانی که الکترون- حفره در یک نانوذره محدود می شود آنها مقادیر انرژی دقیقی را می توانند اشغال ‏کنند و فواصل بین انرژی ها تابعی از اندازه ذره خواهد بود. ‏
محدودیت کوانتمی در وهله اول کنترل جذب اپتیکی را از طریق اندازه ذره مقدور می سازد. بنابراین ‏نانوذرات همچون یک رنگ (‏dye‏) عمل می کنند که جذب و رنگ آن بسته به تغییر اندازه تغییر خواهد ‏کرد. این امری مفید است زیرا تابش خورشید متشکل از فوتونهایی با انرژی متفاوت است و امکان جذب ‏بخشهای مختلف طیف خورشید را با ذراتی با اندازه متفاوت مقدور می سازد. بنابراین نانوذرات توانایی ‏تنظیم خواص نوری سلول خورشیدی را مقدور می سازند.‏
شاید چشمگیرترین ویژگی که از کاربرد نانوذرات در سلولهای خورشیدی به دست آمد کشفی در ‏آزمایشگاه ملی ‏Los Alamos‏ در سال 2004 باشد.‏ ‏ این اثر که توسط ‏Klimov‏ کشف شد تولید چند ‏اکسایتون (‏MEG‏) مشهور شد. در سال 2002 ‏Art Nozik‏ از آزمایشگاه ملی انرژی تجدیدپذیر پیشنهاد کرد ‏که ‏MEG‏ به دلیل محدودیت کوانتمی در نقاط کوانتمی (به نسبت حالت بالک) با نرخ بیشتری رخ می ‏دهد.‏ ‏ در عمل دو سال بعد ‏MEG‏ در نقاط کوانتمی ‏CdSe‏ مشاهده شد ‏ و پس از مشاهده آن در ‏CdSe، ‏ثابت شد ‏MEG‏ در نقاط کوانتمی بسیاری از نیمه هادیها شامل ‏Si‏ رخ می دهد.‏ ‏ در ادامه مختصراً به ‏توصیف ‏MEG‏ و اینکه چرا اهمیت دارد پرداخته می شود.‏

‏4-2-1- تولید چند اکسایتون (‏MEG‏)‏

آنچه ‏Nozik ‎‏ پیشگویی و ‏‎ Klimovکشف کرد این بود که وقتی فوتونی با انرژی چند برابر گاف در یک ‏نقطه کوانتمی جذب شود، انرژی اضافی به جای تولید حرارت چندین جفت الکترون-حفره تولید می کند. ‏مثلاً اگر انرژی فوتون 3 برابر گاف انرژی باشد 3 جفت الکترون حفره ایجاد خواهد شد و تمامی انرژی ‏جذب شده جهت تولید پربازده جریان صرف می شود (شکل 13). در یک نقطه کوانتمی الکترون و حفره ‏به سوی یکدیگر جذب شده و پیوند برقرار می کنند که به این جفت الکترون- حفره اکسایتون گفته می ‏شود. اثر ‏MEG‏ تنها در نقاط کوانتمی بصورت پر بازده رخ می دهد. اولین چیزی که می توان دریافت این ‏است که ‏MEG‏ می تواند حد نهایی ‏Shockley-Queisser‏ را افزایش دهد و انرژی اضافی که در حالت قبل ‏بصورت گرما تلف می شد به صورت افزایش جریان بدست آمده از سلول خورشیدی ظاهر خواهد شد. اثر ‏MEG‏ در سوسپانسیون کلوئیدی نقاط کوانتمی مشاهده شده اما هنوز هیچ گزارشی مبنی بر یافت آن در ‏سلول های خورشیدی وجود ندارد.‏


شکل 13- تولید چند اکسایتون ‏‎(MEG)‎‏ از یک فوتون در نقاط کوانتمی

4-2-2-مبدل حامل های گرم

برای ایجاد فتوولتاژ بهبود یافته بایستی حاملها پیش از اینکه سرد شوند از سیستم استخراج شوند.‏ ، ‏ به ‏این منظور نرخ جدایش ، انتقال و عبور از فصل مشترک باید بیش سرعت سرد شدن حامل ها ‏باشد.23، ، ‏ در نقاط کوانتمی بدلیل محدویت کوانتمی مقادیر انرژی قابل اختیار توسط حامل ها پیوسته ‏نبوده و سرد شدن به سهولت اتفاق نمی افتد.‏

‏4-2-3- یونیزاسیون ضربه ای (‏IISC‏)‏

دومین راه استفاده از حامل های گرم نیازمند حامل های گرم پر انرژی است تا دو یا چند الکترون- حفره ‏در اثر یونیزاسیون ضربه ای تولید کند.‏ ، ‏ لذا نرخ یونیزاسیون ضربه ای (معکوس اثر اوژه) باید بزرگتر از ‏نرخ سرد شدن و سایر فرایندهای ریلکس کننده حامل های گرم باشد. در نقاط کوانتمی نرخ سرد شدن ‏حاملها کاهش یافته و قابل مقایسه با نرخ یونیزاسیون ضربه ای خواهد شد.21 ‏

‏4-3- پتانسیل صرفه اقتصادی

سومین مزیت نانو مواد این است پتانسیل تولید ادوات فتوولتائیک ارزان قیمت را دارند یعنی در مقایسه با ‏تک ‏کریستال سیلیکون، امکان تولید نانوساختارها به روشهای تر و همچنین پوشش دادن صفحات بزرگ با ‏روشهای ‏جدید لایه نشانی و چاپ امکان پذیر است. به عبارت دیگر در این شرایط مقادیر انرژی الکترون ‏حفره کوانتیزه ‏شده است. به این ترتیب نانوذرات تنها قادرند فوتونهایی را جذب کنند که انرژی آنها به ‏اندازه تفاوت بین ‏ترازهای انرژی الکترون- حفره باشد. این پدیده محدودیت کوانتمی نامیده می شود و ‏نانوذراتی که چنین ‏رفتاری دارند نقاط کوانتمی نامیده می شوند.‏
سلول های خورشیدی لایه نازک برپایه سیلیکون، ‏CdTe‏ و ‏CIGS‏ به شیوه های گران قیمت لایه نشانی ‏درخلاء فلزات، نیمه هادیها و دی الکتریک و بصورت لایه به لایه لایه نشانی می شوند. برای بعضی از مواد ‏روشهای مشابهی از قبیل لایه نشانی الکتروشیمیایی یا حمام شیمیایی توسعه یافته تا جایگزین لایه نشانی ‏خلاء باشد. یک شیوه عملی که می تواند در آینده به ارزانی اجرا شود این است که زیر لایه را با نانوذرات ‏نیمه هادی بپوشانیم و آنرا آنیل کنیم تا اینکه لایه نازکی با خواص مشابه لایه نازک حاصل از فناوری ‏خلاء حاصل شود. به این روش می توان با تکنیک های ارزان قیمت چاپ سلول خورشیدی را از محلول ‏کلوئیدی نانوذرات روی زیر لایه چاپ کرد. تقریباً تمامی نانوذرات به شیوه شیمیایی تر ساخته می شوند ‏که پتانسیل کاربرد در سلول های خورشیدی ارزان قیمت را دارا هستند. انتظار می رود با چنین رویکردی ‏هزینه های ساخت مدول لایه نازک با شیب سریعتری از نمودار 3 کاهش یابد.‏

‏5- مثالهایی از سلول های خورشیدی شامل نانوساختارها
دانشمندان و مهندسین زیادی به مواد و ترکیباتی را که بتوان مشابه شکل 5 به کاربرد آزموده یا حداقل ‏راجع به آن اندیشیده اند.‏ ‏ اگرچه سلولهای خورشید نانوساختار دقیقاً مشابه شکل 5 نخواهد بود و در ‏عمل تفاوتهایی حاصل خواهد شد می توان شباهت های زیادی بین انواع عملی و شمای شکل 5 یافت.‏

‏5-1- سلولهای خورشیدی حساس شده با رنگ (‏DSSC‏)‏

شاید امیدوار کننده ترین و در آینده پربازده ترین سلول خورشیدی که از نانوفناوری بهره می گیرد ‏DSSC‏ باشد که در سال 1991 توسط ‏O’Regan‏ و ‏Grätzel‏ اختراع گردید.‏ ‏ البته ‏DSSC‏ با عنوان سلول ‏Grätzel‏ نیز شناخته می شود. مبانی کارکرد سلول ‏Grätzel‏ همانند سایر ادوات فتوولتائیک رایج برپایه ‏اتصال ‏p-n‏ نمی باشد. در واقع بجای اینکه برای جدای کردن بارهای مثبت و منفی از یک میدان الکتریکی ‏در محل اتصال استفاده کند، از مواد ‏A‏ و ‏B‏ برای انتقال الکترون و حفره استفاده می کند. سلول ‏Grätzel‏ ‏همانند طراحی شکل 12-‏b‏ می باشد. در سلول ‏Grätzel‏ ماده ‏A‏ از تشکیل شده از نانوذرات ‏TiO2‎‏ که ‏معمولاً بین 5-10 نانومتر هستند و با یکدیگر در تماسند تا یک فیلم متخلخل با ضخامت حدود 10 ‏میکرون حاصل شود. یک لایه تک مولکولی از رنگ (ماده ‏C‏ در شکل 12-‏b‏) روی سطح نانوذرات ‏TiO2‎‏ ‏جذب شده و حفره ها با یک الکترولیت حاوی ردوکس (‏redox‏) مثل ‏I-/I3-‎، در نقش ماده ‏B‏ پر شده اند. ‏نانوذرات رنگ و الکترولیت بین دو الکترود شفاف رسانا قرار گرفته و درزگیری می شوند تا از تبخیر ‏الکترولیت جلوگیری شود.‏
اکنون می پردازیم به اینکه سلول ‏Grätzel‏ با چه نحوی نور خورشید را به جریان الکتریکی تبدیل می کند. ‏در وهله اول نور جذب رنگ شده و موجب تهییج الکترون به انرژی های بالاتر در رنگ می گردد. الکترون ‏تهییج شده به سرعت به نانوذرات ‏TiO2‎‏ تزریق می گردد و با پرش بین نانوذرات به سمت یکی از ‏الکترودهای سلول خورشیدی حرکت می کند. رنگ که اکنون بار مثبت دارد در یک واکنش ‏الکتروشیمیایی با ‏I-‎‏ موجود در الکترولیت شرکت کرده ‏I3-‎‏ تولید می کند و به سمت الکترود کاهنده حمل ‏می شود و در آنجا مجدداً به ‏I-‎‏ تبدیل می شود تا این چرخه ادامه پیدا کند. نانوذرات ‏TiO2‎‏ در قلب این ‏سلول قرار دارند زیرا سطح زیادی را برای جذب رنگ مهیا می کنند. نوری که از بین فیلم نانوذرات عبور ‏می کند بارها و بارها از رنگ می گذرد، که احتمال جذب آنرا افزایش می دهد. سطح ویژه ای که نانوذرات ‏دی اکسید تیتانیوم فراهم می کنند 1000 برابر بیشتر از الکترود مسطح است و سلول خورشیدی که با ‏استفاده از نانوذرات ساخته شده 1000 برابر سلول خورشیدی متشکل از لایه نازک تیتانیوم پوشیده از ‏تک لایه رنگ جریان تولید می کند. این سلول به ما نشان می دهد چگونه می توان از سطح ویژه زیادی ‏که نانومواد فراهم می کنند در سلول های خورشیدی بهره مند شد.‏
اولین سلول آزمایشگاهی که توسط ‏O’Regan‏ و ‏Grätzel‏ در سال 1991 ساخته شد تنها 7% بازده داشت. ‏در طول 15 سال گذشته محقیقین زیادی انواع آرایش نانوذرات، الکترولیت، رنگ و روش مونتاژ را مطالعه ‏کردند تا کارایی سلول خورشیدی را بهینه کنند. در حال حاضر بهترین سلول تحقیقاتی از این نوع بین ‏‏10-12% بازده دارد. در حقیقت با بهترین رنگ موجود 20% تبدیل انرژی باید ممکن باشد. تحقیقات حال ‏حاضر به دو حوزه اختصاص داده شده؛ بهبود کارایی و برطرف کردن مشکل عدم اعتماد صنعت که از ‏الکترولیت مایع حاصل می شود. انواعی از سلول ‏Grätzel‏ از الکترولیت حالت جامد یا پلیمرهای هادی ‏حفره به جای الکترولیت مایع بهره می گیرند اما این سلول ها علارقم آینده درخشانی که دارند هنوز ‏نسبت به بهترین ‏DSSC‏ ها بازده پایینتری دارند (4%).‏

‏5-2- سلولهای خورشیدی حساس شده بار نگ مبتنی بر نانوسیم (‏NW-DSSC‏)‏

یکی از محدودیت های ‏DSSC‏ مبتنی بر نانوذرات این است که الکترونهایی که بوسیله فوتون تولید شده ‏اند در مسیر گذر از فیلم متخلخل دی اکسید تیتانیوم و رسیدن به الکترود شفاف در بین نانوذرات ‏میلیونها پرش انجام می دهند. این پرشها سرعت انتقال الکترون را کاهش می دهد و احتمال ترکیب ‏الکترون با یون ‏I3-‎‏ موجد در الکترولیت را افزایش می دهد زیرا سطح نانوذرات با رنگ پوشیده شده و یون ‏I3-‎‏ به اندازه کافی کوچک هست که بتواند در رنگ نفوذ کرده و با الکترون موجود در سطح ترکیب شود و ‏خود را احیا کند. این ترکیب شدن جریان سلول خورشیدی را کاهش داده و ضخامت فیلم متشکل از ‏نانوذرات را کاهش می دهد.‏
تحقیقات زیادی برویاستفاده از نانوسیم و نانولوله بجای نانوذرات صورت گرفته که در شکل 14 نشان داده ‏شده است.‏ ‏ درسلول خورشیدی نانوسیمی، نانوسیم ها روی یک زیرلایه هادی شفاف رشد داده می شوند ‏و با یک تک لایه رنگ پوشانده می شوند. بقیه مونتاژ سلول خورشیدی همانند سلول نوع مبتنی بر ‏نانوذرات است. این هندسه برای الکترونها مسیر مستقیمی به سوی الکترود مهیا می کند. بر خلاف آنچه ‏در شکل 13 سمت چپ دیده می شود نانوسیم ها نباید کاملاً هم جهت یا منظم شده باشند بلکه هر ‏هندسه از نانوسیمها که در آن سیمها به الکترود چسبیده باشند یک مسیر مستقیم فراهم کرده و پرش ‏الکترون بین ذرات را حذف خواهد کرد. به عنوان مثال در شکل 13 سمت راست تصویری از نانوسیمهای ‏به کار برده شده در یک سلول خورشیدی را نشان می دهد. در ابتدا گمان می رفت که نانوسیمها زمان ‏انتقال الکترون را کاهش می دهند در حالیکه این پدیده امری بدیهی به نظر می رسد آزمایشات متعددی ‏برای اثبات آن در حال انجام است. اعتبار این نظریه به نحوه ساخت نانو سیم ها بر می گردد و متاسفانه ‏سنتز یک دسته نانوسیم باریک، دراز، به هم فشرده و تک کریستال کار خیلی آسانی نیست زیرا تنها ‏چنین ساختاری سطح ویژه ای که در نانوذرات بسادگی بدست می آید را فراهم می کند. به همین دلیل ‏بازدهی که در ‏DSSC‏ مبتنی نانوسیم و نانولوله بدست می آید همچنان پایین است. تلاشهایی برای بهبود ‏روش سنتزی که به تولید نانوسیمهای نازکتر و دراز تر و فشرده تر منجر شود در بسیاری از آمایشگاه ها در ‏حال انجام است.‏


شکل 14-شمایی از ‏DSSC‏ مبتنی بر نانوسیم (چپ) و ‏SEM‏ نانوسیمهای ‏ZnO‏ که برای ساخت یک ‏سلول حقیقی استفاده شده اند.‏

5-3- سلولهای خورشیدی نقطه کوانتمی مبتنی بر نانوسیم (‏NW-QDSC‏)‏

سطح ویژه زیاد در ‏DSSC‏ مبتنی بر نانوذرات است اما از خواص اپتیکی حاصل از محدودیت کوانتمی بهره ‏نمی برند. در واقع نانوذرات و نانوسیمهایی که در ‏DSSC‏ به کار می روند بزرگتر از اندازه ای هستند که ‏آثار محدودیت کوانتمی در آنها مشاهده شود. در مقابل سلول خورشیدی مبتنی بر نقاط کوانتمی از ‏محدودیت کوانتمی بهره کامل می برند و اینکه میتوان طیف جذب نوری سلول خورشیدی را تنظیم کرده ‏یا از سود ‏MEG‏ برد، اگر چه مورد آخری هنوز در سلول خورشیدی نشان داده نشده است.‏
طرح های متفاوتی برای سلول خورشیدی که از نقاط کوانتمی استفاده می کند ارائه شده.‏ ‏ یکی از ساده ‏ترین انواع مشابه ‏DSSC‏ مبتنی بر نانوسیم است که در شکل 14 آمد با این تفاوت که باید مولکولهای ‏رنگ با یک لایه از نقاط کوانتمی که روی نانوسیم جذب شوند جابجا کرد که شمای این نوع سلول ‏خورشیدی نقطه کوانتمی در شکل 15 آمده است.‏


شکل 15- سلول خورشیدی نقطه کوانتمی (همچون ‏CdS، ‏CdSe‏ و ‏Si‏) چسبیده به مبتنی نانوسیم های ‏نیمه هادی (مثل ‏ZnO‏)‏

اما شاید این سوال مطرح شود که سلول خورشیدی نقطه کوانتمی مانند آنچه در شکل 15 آمده است ‏چگونه حفره ها و الکترون ها را از هم جدا می کند. به خاطر دارید در ‏DSSC‏ مبتنی بر نانوذرات و نانو ‏سیم رنگ حفره را به الکترولیت (ماده ‏B‏ در شکلهای 4 و 12) و الکترونها را به نانوذره یا نانوسیم (ماده ‏A‏ ‏در شکلهای 4 و 12) منتقل می کرد. نور توسط نقاط کوانتمی جذب شده و اکسایتون (جفت اکترون- ‏حفره) محدود شده درون نانو کریستال تولید می کنند. اگر این الکترون- حفره از یکدیگر جدا نشوند ‏ترکیب شده و انرژی جذب شده هدر خواهد رفت. در این وضعیت الکترون می تواند به سرعت وارد نانو ‏سیم شود و جریان تولید کند. این انتقال سریع قبل از اینکه الکترون- حفره ترکیب شوند آنها را جدا و به ‏دو ماده منتقل می کند. نقطه کوانتمی که بار مثبت دارد می تواند با انتقال حفره به یک ماده هادی حفره ‏یا یک واکنش شیمیایی با جفت ردوکس موجود در الکترولیت (مشابه ‏DSSC‏) خنثی شود.‏
شواهد چنین سلول خورشیدی نقطه کوانتمی چندی پیش به چاب رسید.‏ ‏ مولفین از نقاط کوانتمی ‏CdSe‏ بر روی نانوسیم های ‏ZnO‏ استفاده کردند تا ثابت کنند نور توسط نقاط کوانتمی جذب می شود و ‏الکترونی تولید می کند که به نانوسیم منتقل شده و جریان الکتریکی تولید می نماید. با توجه به شکل ‏عمومی 12-‏a، نانوسیم، الکترولیت و نقاط کوانتمی مواد ‏A، ‏B‏ و ‏C‏ هستند. مانند سلول خورشیدی ‏حساس شده با رنگ، جایگزین کردن الکترولیت با الکترولیت جامد یا یک پلیمر هادی حفره مقدور می ‏باشد. این امکان هم وجود دارد که از سلولی مشابه شکل 15 برای تولید چندگانه اکسایتون با ‏MEG‏ ‏استفاده شود، اگرچه در حال حاظر مشخص نیست این فرایند امکان پذیر است.‏

‏5-4- سلولهای خورشیدی نقطه کوانتمی مبتنی بر نانوذرات

یکی از طرح های سلول بازده بالا می باشد که در سال 2001 توسط ‏Nozik‏ ارئه شد.‏ ‏ ساختار پیشنهادی ‏وی عبارت بود از سیستمی مشابه ‏DSSC‏ مبتنی بر نانوذرات ‏TiO2‎‏ که بجای رنگ با نقاط کوانتمی حساس ‏شده باشد. شکل 16 تصویر چنین سلوللی را نمایش می دهد.‏


شکل 16-طرح اولیه سلول خورشیدی نقطه کوانتمی مبتنی بر نانوذرات

در ابتدا گمان می رفت این سلول ها برخلف تصور ‏Nozik‏ بازده بالا نیستن و اولین سلول ها فقط 6% بازده ‏داشتند اما امروزه این ساختار مهندسی شده و مثلاً نقاط کوانتمی ‏CdSe‏ و نیتروژن داپ کردن نانوذرات ‏بازده 27.7% ‏ ‏ و ‏CdS‏ با نانوذرات روی داپ شده24% بازده ‏ ارائه می کنند که بسیار بیش ازسلول ‏مشابه یعنی ‏DSSC‏ مبتنی بر نانوذرات (11%) است و دربیان دلیل بازده مناسب این سلول تنها باید گفت ‏از مبانی یونیزاسیون ضربه پیروی می کند.‏

‏5-5- سلول های خورشیدی اتصال نامتجانس آلی (‏OHJSC‏)‏

سلول های خورشیدی حساس شده به رنگ ونقاط کوانتمی متکی هستند به تولید اکسایتون در رنگ یا ‏نقطه کوانتمی که در فصل مشترک دو ماده قرار گرفته اند و بدنبال الکترون و حفره باید در فصل مشترک ‏از یکدیگر جدا شوند. در این مثالها اکسیاتون مشخصاً در فصل مشترک ایجاد می شود و نیازی برای جدا ‏شدن الکترون- حفره مسیر طولانی طی کند تا به فصل مشترک برسد. به این شیوه الکترون و حفره به ‏سرعت از هم جدا شده و از ترکیب مجدد آنها جلوگیری می شود. سلول های خورشیدی حساس شده به ‏رنگ ونقاط کوانتمی در گروه ادواتی مشابه شکل 4-‏b‏ قرار می گیرند که در آن ماده ‏C‏ تک لایه رنگ یا ‏نقطه کوانتمی است.‏
پیکر بندی نوع دیگر سلول خورشیدی که از هندسه نانوساختار بهره می برد از دو ماده در هم فرو رفته ‏سه بعدی (مانند ‏A‏ و ‏B‏ در شکل 17-‏a‏) تشکیل تشکیل می شود. در عمل یکی یا هردو این مواد می ‏توانند به جذب فوتون پرداخته و و درهر جایی درون ماده ‏A‏ یا ‏B‏ اکسایتون تولید کنند. این اکسایتون باید ‏به فصل مشترک بین ‏A‏ و ‏B‏ نفوذ کرده با رسیدن به فصل مشترک جدا شود تا جریان الکتریکی تولید ‏کند. این جدایش نیاز مند این است که الکترون در یکی از دو ماده نسبت به دیگری انرژی کمتری داشته ‏باشد. ماده ای که الکترون رها می کند ‏donor‏ خوانده می شود و ماده ایکه الکترون دریافت می کند ‏acceptor‏ نامیده می شود. اکسایتونی که در ‏donor‏ ایجاد می شود می توانند به فصل مشترک ‏donor-‎acceptor‏ رفته جدا شده یک الکترون به ‏acceptor‏ منتقل کند، اینگونه جدایش بار صورت گرفته و جریان ‏الکتریکی تولید می شود. البته از نکته نباید غافل شد که اکسایتون باید به فصل مشترک برسد و پیش از ‏آن ترکیب نشود.‏


شکل 17-نمایش مفهومی دو نوع سلول خورشیدی ‏BHJ

فاصله ای که اکسیایتون می توانند طی کند پیش از آنکه ترکیب شود طول نفوذ نامیده می شود. بنابراین ‏برای بهره بردن از اکسایتون باید در نقطه ای به فاصله یک طول نفوذ از فصل مشترک تشکیل شده باشد. ‏باتوجه به این که طول نفوذ اکثر مواد چیزی حدود 10 نانومتر است نانوساختاری که فصل مشترکهای آن ‏در این محدوده باشند مطلوب هستند. مثلاً در شکل 12-‏a‏ ساختار ایده ال بایستی از نانوسیم هایی با قطر ‏کمتر 20 نانومتر تشکیل شده باشد.‏
توجه کنید نیازی نیست نانوساختار از دو شبکه نیمه پیوسته منظم ‏A‏ و ‏B‏ تشکیل شده باشد که دقیقاً ‏چنان درهم فرو رفته باشند که فصل مشترکهایی در حدود 10 نانومتر تولید شود. بلکه این ملاحظات ‏منجر شد به طراحی سلول خورشیدی اتصال نامتجانس بالک که هدف آن کمینه کردن سطح تماس بین ‏یک ‏donor‏ و یک ‏acceptor‏ است زمانی که سرعت بالای انتقال بار را به همان حالت حفظ می کند.‏ ‏ ‏منظور از سرعت بالای انتقال الکترون حفره در مقایسه با سرعت ترکیب مجدد است زیرا الکترون و حفره ‏بعد از جدا شدن هم می توانند در فصل مشترک ‏A‏ و ‏B‏ یکدیگر را بیابند و ترکیب شوند.‏
این سلول به شیوه های مختلف و با انواع مواد آلی و معدنی ‏donor‏ و ‏acceptor‏ آزموده شده است.‏ ‏ برای ‏ساخت سلول خورشیدی ‏BHJ، مواد ‏donor‏ و ‏acceptor‏ با هم مخلوط می شوند و سپس این مخلوط مانند ‏لایه نازک، در مراحل مختلفی که برای ساختن دو شبکه نیمه پیوسته ‏donor‏ و ‏acceptor‏ طراحی شده، ‏روی زیرلایه هادی شفاف لایه نشانی می شود. به عنوان مثال یکی از خوش آتیه ترین انواع سلول ‏خورشیدی ‏BHJ‏ مبتنی مخلوط فولرین و پلیمرهای دوگانه است.‏ ‏ فولرین نامی گروهی است که به ‏نانوذرات کربنی همچون ‏C60‎‏ و مشتقات آن اتلاق می شود.‏ ‏ مخلوط یکی از مشتقات فولرین (‏PCBM‏) با ‏یک پلیمر دوگانه مانند ‏MDMO-PPV‏ یا ‏MEH-PPV‏ بشترین حجم مطالعه را در بین این سیستم ها به ‏خود اختصاص داده اند. جزء اول، ‏PCBM‏ یک فولرین است با یک مولکول چسبیده به آن تا مخلوط کردن ‏فولرین با پلیمرها را کنترل کند (شکل 18). در واقع مولکول اضافی حاوی عامل های آبگریز است که ‏پلیمر دوست هستند. انتخاب جزئیات شرایط ساخت کلید مونتاژ موفقیت آمیز سلول خورشیدی ‏BHJ‏ ‏است. ثابت شده است که ‏PCBM‏ همانند یک ‏acceptor‏ عمل می کند و به کمک آن در شرایط ‏آزمایشگاهی سلولهای خورشیدی با بازدهی به اندازه 5% ساخته شده اند.‏ ‏ شرایط ساخت بایستی بهینه ‏سازی شوند تا یک شبکه گسترده از ‏acceptor‏ بدون جدایش فازی (اتفاقی معمول در اختلاط اینگونه ‏پلیمرها) حاصل شود. کلید رسیدن به نانوساختاری با فصل مشترک زیاد بین فازهای ‏donor‏ و ‏acceptor‏ و ‏مسیر های پیوسته بدون بن بست برای انتقال الکترون است.‏


شکل 18-نمایش فضایی ‏PCBM‏ و ‏MDMO-PPV

5-6- سلول های خورشیدی اتصال نامتجانس هیبریدی

مخلوط کردن نانوذرات و نانوراد های نیمه هادی معدنی با پلیمرهای دوگانه روش دیگر مونتاژ سلول های ‏خورشیدی اتصال نامتجانس بالک است. نانورادهای نیمه هادی در درون پلیمر پراکنده می شوند تا شبکه ‏مناسب برای انتقال بار پدید بیاورند (مشاابه آنچه در شکل 17-‏b‏ نمایش داده شده است). به عنوان نمونه ‏Alivisatos‏ و همکارانش از اختلاط نانوراد و نانوذرات ‏CdS‏ با پلیمر ‏P3HT‏ یک نانو کامپوزیت هیبریدی ‏ساختند که نانورادهای ‏CdS‏ و ‏P3HT‏ به ترتیب به عنوان فازهای ‏acceptor‏ و ‏donor‏ عمل می کردند. ‏بهترین سلول ساده بازده 1.7% را در شرایط استاندارد تست (‏AM 1.5‎‏) ارائه می کرد.‏
مزیت سلول های خورشیدی اتصال نامتجانس هیبریدی به نوع آلی خود این است که با استفاده نقاط ‏کوانتمی می توان حد نهایی بازده را افزایش داده ساختار را مهندسی نمود. به عنوان نمونه می توان از ‏چند نوع نقطه کوانتمی بهره برد و مشابه سلول های اتصال چندگانه به بازده بالا دست یافت. به عنوان ‏مثال در شکل 19 یک نمونه ساختار اتصال چندگانه هیبریدی نماش داده شده است. و همانطور که در ‏نمودارهای شماتیک سمت راست این شکل دیده می شود هر لایه بخشی از طیف نور را جذب می نماید و ‏در نهایت بازده چنیدین برابر افزایش می یابد. با این حال هنوز بازده این سلول ها چندان قابل توجه ‏نیست زیرا دانش چندانی نسبت به فصل مشترک نقاط کوانتمی با پلیمر وجود ندارد و در بخشهای قبل به ‏اهمیت فصل مشترک اشاره شد.‏


شکل 19- سلول خورشیدی اتصال نا متجانس هیبریدی با تصحیح اتصال چند گانه

مونتاژ سلول های خورشیدی ‏BHJ‏ با مواد مختلف و بهینه سازی شرایط ساخت برای کنترل نانوساختار از ‏نواحی فعال تحقیق و توسعه در این زمینه هستند. تحقیقات بنیادی بیشتری هم برای فهم جزئیات انتقال ‏بار و ترکیب مجدد در مقیاس مولکولی انجام می شود که هدف آن طراحی و انتخاب صحیح مواد ‏donor‏ و ‏acceptor‏ است.‏
مونتاژ سلول های خورشیدی اتصال نامتجانس بالک با روشهای ساده و ارزان قیمت محلولی انجام می شود. ‏در حقیقیت تولید انبوه آنها با استفاده از انواع روشهای پوشش دهی و فناوری لایه نازک مقدور است و این ‏مهمترین امتیاز آنها به شمار می رود. اما برای اینکه توانایی رقابت با فناوریهای موجود که تولید انبوه دارند ‏را داشته باشد بایستی بازده آنها افزایش پیدا کند. بنابراین تحقیقات مربوط به این سلول خورشیدی در ‏حوزه افزایش کارایی تمرکز یافته است.‏

منابع

+ نوشته شده در  چهارشنبه بیست و هفتم اردیبهشت ۱۳۹۱ساعت 9:44  توسط ابراری |